از همان دوران کودکی شيفته و مجذوب روحانیون مبارز شده بود و آرزو داشت روزي مانند آنها سرباز دين و قرآن گردد. بالاخره موعد آن رسيده بود و محمد علي با پيوستن به حوزهْ علميه به آرزوي كودكي اش تحقق بخشيد.
حدود نه سال از شهادت محمدعلی در « کربلای ۵ » می گذشت که برای بار سوم رویایی به سراغ مادر آمد و او در خواب دید که دیوار خانه شکافته شد و مردی نورانی به داخل خانه آمد و حسینعلی را با خود برد.
محمدعلی در جبهه بود و مادر به یاد او شب و روز می گذراند ، تا این که دوباره رویای دیگری به سراغ مادر آمد.